اندیشه جدایی دین و سیاست و انگیزه طرح آن
اسلام دینی است فراگیر که علاوه بر جنبه های فردی درباره ی عرصه های اجتماعی و بویژه سیاست و حکومت دارای دستورالعمل و برنامه است. این حقیقت با نگاهی گذرا به متن قرآن و سنّت معتبر، یعنی منابع دین اسلام، به روشنی
پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی
پرسش:
اندیشه ی جدایی دین از سیاست کی و توسّط چه کسانی مطرح شد؟ انگیزه ی صاحبان این تفکّر چه بود؟پاسخ:
اسلام دینی است فراگیر که علاوه بر جنبه های فردی درباره ی عرصه های اجتماعی و بویژه سیاست و حکومت دارای دستورالعمل و برنامه است. این حقیقت با نگاهی گذرا به متن قرآن و سنّت معتبر، یعنی منابع دین اسلام، به روشنی نمایان است و عملکرد پیامبران الهی و نیز پیغمبر اسلام و ائمه ی طاهرین- علیهم السلام- نیز گواه اهتمام و توجّه ایشان به امر سیاست و حکومت است. با این همه همواره طواغیت تلاش کرده اند که معیارها و احکام دینی در حکومت دخالت داده نشود و صالحان بر جامعه حاکم نگردند.از ریشه دارترین و دل پسندترین امیال و هوس های انسانی، حبّ ریاست و به خدمت گرفتن انسان های دیگر است: افراد جاه طلب در طول تاریخ کوشیده اند که به هرقیمتی -گرچه به بهای فداکردن پیامبران و اولیای خدا و حکومت های الهی ایشان- به مستند قدرت تکیه زنند. در عین حال هر گاه جامعه، جامعه ای دینی بوده و اکثریت افراد آن معتقد به دینی بوده اند، حکومت های جور (1) با استفاده از رنگ و لعاب دینی در پی کسب قدرت و حاکمیت بر مردم برآمده اند؛ و چنانچه وجود شخصیت های والایی چون پیامبران و ائمه طاهرین (علیهم السلام) را مانع اقبال عمومی نسبت به خود دیده اند، به انواع نیرنگ ها و حیله ها، سعی در کاستن نفوذ ایشان کرده، و با ابزاری چون تخریب شخصیت، محصور کردن، تبعید، هم پایه معرفی کردن شخصیت خود با آنها، و در صورت لزوم قتل آن بزرگواران پایه های قدرت خویش را مستحکم نموده اند. یا آن که با جذب و همراه کردن برخی عالمان و روحانیونِ دین به دنیا فروش سعی در تأیید حکومت خویش بوسیله ی آنان، و جلوگیری از شورش متدیّنان کرده اند و به هر حال جامعه را از حکومت واقعی دین و دین مداران محروم ساخته اند؛ و گرچه دین را از سیاست جدا نموده اند اما سیاست شیطانی آنها دین را چونان اسیری به خدمت گرفته و از آن بهره کشی کرده است.
از این رو، پیشینه ی جدایی دین از سیاست در صحنه ی عمل به نخستین حکومت های طاغوتی و شیطانی باز می گردد و ریشه در دوردست های تاریخ زندگی بشر بر روی زمین دارد. اما از دیدگاه نظری عواملی باعث شکل گیری اندیشه ی جدایی دین از سیاست در مغرب زمین شد:
بازیچه قرار گرفتن دین در دست اربابان و قدرت طلبان کلیسای قرون وسطی، که دینی تحریف شده و خودساخته را جایگزین تعالیم مسیح (علیه السلام) کرده بودند، و درحقیقت حکومتی دنیوی و فاقد ارزش های معنوی به نام مسیحیت و به نام حکومت خدا و دعوت به آسمان و ملکوت حاکم کرده و تحت لوای آن جنایات بسیاری نموده بودند، یکی از اصلی ترین عوامل زمینه ساز سکولاریزم در اروپا شد. از طرف دیگر کسانی که به هر دلیل وجود دین در عرصه های اجتماعی را به سود خود نمی دیدند با دستاویز قرار دادن پاره ای عملکرد سران کلیسا به تلاشی گسترده جهت حذف دین از عرصه حکومت و اجتماع دست زدند.
نفوذ وسیع و خودسرانه ی کلیسا در شؤون گوناگون زندگی مردم، و روا داشتن ظلم و تبعیض، مقابله با نوآوری، نداشتن بنیه ی علمی و خالی بودن از درون مایه ی اصیل و محکم شرایطی فراهم آورد که از آن به عصر تاریکی یاد می شود. عاقبت فساد دستگاه کلیسا و عواملی چند دست به دست هم داد و نهضت بزرگی علیه کلیسا و پاپ رقم زد و به دنبال آن و به دلیل انگیزه هایی خاص، ریشه ی تمام مشکلات و مصائب و عقب ماندگی ها دین شناخته شد. و شعار کلیسا که «خدا، آسمان و ملکوت» بود جایِ خود را به شعار «انسان، زمین و زندگی» داد.
طبیعی است که اگر انسان به زمین چسبید و رابطه اش با ملکوت گسست، او خود را به جای خدا خواهد نشاند و زندگی خود را به همین دنیا، و هدفش را التذاذ هرچه بیشتر مادی تعریف خواهد کرد که هیچ قیدی از جمله «دین» حق محدود کردن او را ندارد. این عوامل به همراه نهضت اصلاح دینی مارتین لوتر (=پروتستانتیسم) باعث شکل گیری و گسترش سکولاریزم و اندیشه ی جدایی دین از سیاست در مغرب زمین شد و پس از رنانس به اوج خود رسید.
اما دین اسلام با منشور جاوید آن؛ یعنی قرآن کریم، و گنجینه ی عظیمی از معارف بلند، دین کامل و زنده و پویایی است که برنامه ی زندگی ساز بشر تا انجام تاریخ است و تعالیم و سیره ی عملی اولیای دین و علمای راستین به گونه ای بوده است که هرگز قابل مقایسه با مسیحیت و عملکرد بزرگان آن نیست. از این رو، پس از آن که قدرت های شیطانی و سلطه جوی برخاسته از فرهنگ غرب پدیدار شدند و درصدد تسخیر جهان برآمدند، دین اسلام را مانع عمده در راه بهره کشی و قدرت طلبی خویش در جوامع اسلامی دیدند و دانستند که قدرت و توسعه ی اسلام اساس آنها را تهدید می کند. لذا تلاش وسیعی را برای تهی کردن اسلام از معنی اصلی خود و حذف آن از صحنه ی اجتماع و سیاست انجام دادند و در این راستا به هدایت و حمایت افراد ناآگاه و فریب خورده و جریان های وابسته پرداختند.
در اوان حکومت قاجاریه، همراه با تهاجم فرهنگ غرب به جوامع اسلامی، عده ای از دانش آموختگان فرنگ که فریفته ی آن دیار شده و در برابر زرق و برق تمدّن غرب خود را باخته بودند پس از بازگشت درصدد برآمدند تجربه ی دین زدایی غرب را در جهان اسلام هم بیازمایند و با همراهی گروهی ناآگاه و برخی افراد بی بندوبار، که شرایط جامعه ی اسلامی برای آنان قابل تحمّل نبود، و نیز غرض ورزان دین ستیز شروع به ترویج اندیشه ی جدایی دین از سیاست و حذف دین از عرصه ی باور مردم نمودند. اوج این حرکت در نهضت مشروطیّت و به دار آویختن شیخ شهید، شیخ فضل الله نوری رحمه الله، خود را نشان داد.
علی رغم تمام فعالیت های دشمنان و دور نگاه داشتن دین از صحنه های اجتماعی و جایگاه واقعی آن، نفوذ و تأثیر اسلام بر جوامع اسلامی هرگز رو به افول ننهاد و این امر غرب و غربزدگان را به سختی می آزرد و آنها را وامی داشت تا با انگیزه های دنیاپرستانه خود هر بار به گونه ای به ستیزه با دین روی آورند تا آثار دین را از جامعه و عقل و دل مسلمانان برچینند.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و برپایی نظامی مبتنی بر دین در کشور ما بسیاری معادلات و محاسبات دشمنان را بر هم زد و نه تنها تلاش دراز مدّت و طولانی آنان برای دین زدایی را ناکام گذاشت بلکه می رود تا افقی نو فراروی سایر مسلمانان و حتی بشریت برای بازگشت به دین بگستراند. به همین دلیل طبیعی خواهد بود که مبارزه ی دشمنان با چنین نظام مبتنی بر دین روزافزون، و هر نوبت در شکلی جدید صورت پذیرد.
بنابراین، دشمنان برای رسیدن به منافع حیوانی و شیطانی خویش با همراهی دنباله های داخلی خود، که گاه خود را اسلام شناس نیز معرّفی می کنند، تا سخنانشان در مردم مسلمان ما مؤثر افتد، سعی در ترویج تفکّر فرسوده و ارتجاعی جدایی دین از سیاست دارند تا به این وسیله مطامع خویش را برآورده کنند و راه سلطه ی مجدّد بر ایران، و انزوا و حذف اسلام را از مسائل جدّی زندگی فراهم نمایند و سیاست جهانی سازی و یکسان سازی فرهنگی خود، و حاکمیّت نظام لیبرال دمکراسی بجای نظام سعادت ساز اسلامی را به پیش برند.
امید آن که هوشیاری و شور اسلامی و انقلابی مردم مسلمان ما هرگز اجازه ی تحقق اهداف پلید دشمن، و به هدر رفتن ثمره ی تلاش و زحمت اولیای الهی و شهدای گرانقدر را ندهد. ان شاءالله.
پی نوشت ها :
1. بطور کلی هر حکومتی که از راهی غیر از اراده تشریعی و اذن خدای متعال برپا شود و درصدد حاکمیّت احکام و ارزش های اسلامی و مبارزه با بدعت ها بر نیاید، در عرف دینی «حکومت جور» یا «حکومت طاغوت» نامیده می شود.
منبع مقاله :مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}